شبکه چهار - 28 مرداد 1401

"حجاب"، حراست از "عشق"، "برهنگی"؛ خیانت به "عشق" (3)(خانواده و اشتغال؛ ساختار یا فرهنگ؟)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

طرف آمده می‌گوید خانم‌ها این‌ها را گفتند، به او گفتند باز رفتی با خانم‌ها مشورت کردی؟ خب این در مورد خاصی است. با زنان خاص که گاهی هم زیاد بودند. همین پیامبر(ص) و همین اهل بیت(ع) می‌فرمایند که زنانی که «جُرِّبَتْ بکَمالِ عَقلٍ» عقل کامل است و کاملاً به مسائل توجه دارد و یک بُعدی، احساساتی و خاله‌زنکی بحث نمی‌کند. روی حسادت و چشم و هم‌چشمی نیست. فرمودند با این قطعاً باید مشورت کنید. شما کنار پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) فاطمه(س) و زینب(س) را دارید که این‌ها جزو اولیاء‌ هستند اما پیامبر زن نداریم برای این که پیامبری دو بُعد دارد. آن بُعد اصلی که معنویت پیامبران است ارتباط معرفتی و معنوی با خداوند است آن زن و مرد ندارد. در آن بُعد فاطمه زهرا(س) از پیامبران بالاتر است. حضرت مریم(س) به آن معنا به او وحی می‌شود. زن خاص و قدیسی است. قرآن زنانی را نام می‌برد و می‌گوید این زنان الگو هستند هم برای مردان و هم زنان. اما یک بُعد دومی دارد آن بُعد اجتماعی و سیاسی و مادی کار است. آن‌جا رسالت یک بُعدش نبوت است که نبوت مرد و زن ندارد ولایت باطنی، یعنی رشد معنوی مرد و زن ندارد اما بُعد دیگر، بعد رهبری و این که راه بیفتی مثل پیامبر سر آن کاروان، آن قافله، آن جنگ، آن قبیله، آنجا صلح، آن‌جا فلان، این را گفتند تفاوت بین زن و مرد است. مردها چقدر به فرماندهی یک زن تن می‌دهند حتی زن‌ها چقدر به فرماندهی یک زن تن می‌دهند؟ شما همین الآن خیلی خانم‌ها را می‌بینید که اگر بگویند مسئول شما یک مرد است قبول می‌کند ولی بگویند مسئول تو فلان زن است قبول نمی‌کند. و آثار دیگری که مسئله مرد و زن در مسئله رهبری دارد. خب یک رهبر، پیامبر، یک فرمانده مدام با مردها و با جاهای مختلف در ارتباط است درگیری است، مباحثه است، تحقیق است، خشونت است و... ما پیامبری آن بُعد فرماندهی اجتماعی زن نداریم. لازم هم نیست داشته باشیم و هیچ زنی از این جهت چیزی را از دست نداده است چون آن چیز که چیز است آن حقیقتی که حقیقت است تکامل است تقرّب به خداوند است کمالات علمی، روحی و عملی است این‌ها هیچ تأثیری در زنانگی ندارد جنسیت هیچ ربطی به این ندارد. اما یک بُعد دیگر هست که چرا، کارگری زور بازوی مرد بیشتر است حضور اجتماعی فرق می‌کند که تفاوت‌هایی هست که این‌ها را باید با هم دید. همین دیه و قصاص را می‌گفتند که فلان است، اولاً همه جا این‌طور نیست که چرا دیه مرد از زن بیشتر است؟ دیه این که ترجمه‌اش به خون‌بها می‌کنند این ترجمه غلط است. کلمه دیه به معنای خون‌بها نیست یعنی بهای خون! به معنای ارزش جان انسان! که بگوییم ارزش جان مرد دو برابر زن است اصلاً چنین معنی ندارد. ارزش جان اگر می‌خواهید قران می‌گوید «من قتل نفساً» هرکسی یک تن را بکشد مرد و زن را ندارد «کأنَما قتل الناس جمیعا» می‌خواهد زن را بکشد یا مرد را بکشد. از لحاظ کرامت إنّ اکرمکم عندالله اتقاکم، من ذکر آو انثی؛ یعنی جنسیت هیچ دخالتی در کرامت ندارد. شعوب و قبائل، نژادتان قومیت و رنگ پوست‌تان، جنسیت‌تان، طبقه اقتصادی، اصلاً شما هم این‌ها را انتخاب نکردید چه کسی انتخاب کرده که مرد باشد یا زن؟ چه زمانی به دنیا بیاید؟ در خانواده ثروتمند باشد یا فقیر به دنیا بیاید؟ چه کسی قومیت و نژاد و زبان خودش را انتخاب کرده است؟ چیزی که تو تأثیر در آن نداشتی هیچ نقشی در شقاوت و سعادت تو ندارد همه این‌ها فقط موقعیت است. اما حالا بیرون، مگه دیه مرد را به خودش می‌دهند که ببرد توی قبر خرج کند؟ وقتی مرد کشته می‌شود دیه‌اش را به چه کسی می‌دهند؟ به زن و بچه و خانواده‌اش و برعکس هرچه دیه مرد بیشتر باشد خدمت به زن است مرد اگر زرنگ باشد باید بگوید دیه خانمم اگر می‌شود صد برابر من باشد به شرط این که زودتر او را بکشید! یک کسی او را بکشد با ماشین او را زیر بگیرد و به من بدهند! خب وقتی می‌گوید دیه مرد از زن بیشتر است معنی‌اش این است که ارزش جان مرد بیشتر است؟ نه. یعنی خلأ مرد صدمه بیشتری به لحاظ اقتصادی به خانواده می‌زند باید هوای زن و بچه‌اش را بیشتر داشته باشیم. ببینید همه چیز معکوس! مثلاً حضانت را. حق حضانت مرد و زن می‌کنند! حضانت چیست؟ حضانت یعنی نگهداری بچه، سرپرستی او، خرج و نوکری و سرپرستی بچه. خب حالا زنی که از شوهرش جدا می‌شود اگر 4تا بچه هم آویزان او باشند او چقدر شانس مجدد ازدواج و تشکیل خانواده دارد؟ که مرد دیگری بیاید به او بگوید خب چهارتا بچه هم داری عیبی ندارد بیا من ازدواج کن! نخیر؛ می‌گوید من تو را می‌خواهم بچه‌هایت را هم نمی‌خواهم. وقتی که می‌گویند مسئولیت او را به عهده مرد می‌اندازند معنی‌اش این نیست که دارند برای مرد سهم اضافی قرار می‌دهند. بلکه به مرد می‌گویند این بچه‌ها بیخ ریش تو آویزان هستند و بازدارنده توست تو نمی‌توانی با یک زنی باشی چندتا بچه پس بیندازی باز با یک زن دیگر بروی. تو مسئول این بچه‌ها هستی. اسمت را هم باید روی بچه بگذاری، باید فامیلی تو روی آن باشد که معلوم باشد پدر او کیست، چون مادرش که معلوم است. این خدمت به زن است ضمن این که اکثر فقها می‌گویند دختر تا 7 سالگی و پسر تا 2 سالگی. اصلاً اگر مادر نخواهد شیر بدهد «لاتضار والده» بعدش هم «مولود له» نه مادر، نه پدر نباید متضرر بشوند مادر هم حق ندارد که بگوید دوران شیرخواری بچه با من است و نمی‌گذارم تو بچه را ببینی. زن حق ندارد. مرد هم حق ندارد این کار را بکند. آن ظلم‌های جانبی که افراد می‌کنند را به این قضیه ربط ندهید. در طلاق به مرد می‌گوید حق نداری زن را تحت فشار قرار بدهی حرام است که به او فشار بیاوری که مهریه‌ات را ببخش تا تو را طلاق بدهم. می‌دانید که این گناه کبیره است آیه قرآن نازل شده و در جامعه ما هم خیلی رایج است می‌گوید حقوقت را ببخش تا تو را طلاق بدهم! آیه قرآن صریح داریم که حق ندارید بر زن فشار بیاورید که از حقوق خودش بخاطر طلاق بگذرد. می‌فرماید: «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ » درست مثل آدم با زن رفتار کنید بعد می‌فرماید: «وْ سَرِّحُوهُنَّ» حتی می‌خواهید جدا بشوید مثل آدم جدا شو. آیه قرآن است می‌گوید جدا هم می‌شوید در طلاق هم حق ندارید به زن توهین کنید و او را اذیت کنید و حقوق او را از او سلب کنید و او را تحت فشار قرار بدهید وقتی نمی‌توانید با هم بسازید مؤدب جدا شو. ارث نصف است. آن ارثی که سهم دختر است برای خودش هست هر کاری می‌تواند با آن بکند. ولی آن سهمی که به پسر می‌رسد برای او نیست باید همسر و خانواده‌اش را با آن ها تأمین کند. دیه مرد بیشتر باشد خدمت به زن است. راجع به شهادت، اولاً شهادت زن ومرد را می‌گویند مساوی نیست، اولاً این در همه موارد نیست مواردی هست که فقط شهادت زن قبول می شود. مواردی است که شهادت زن و مرد کاملاً مساوی است. جالب است این را هم یک کسی به من تنبّه داد که اصلاً مسلمان نبود در یک سمیناری من داشتم راجع به این بحث می‌کردم که اولاً این حکم مطلق است یا نه؟ و موارد خاص چیست و... بعد جالب است او یک نکته‌ای به من گفت، گفت این که شما توجه نداشتی بگذار من اضافه کنم وقتی زن را درگیر مسائل قضایی و شهادت، مخصوصاً در مسائل خونی، جان و خون و قتل یا مسائل ناموسی می‌کنی، هرچه زن را بیشتر درگیر مسئله بکنی به زن بیشتر صدمه زدید، و بعد چندتا زن هستند که تحت فشار شوهرش یا پدرش یا برادرش حتی پسرش، بتواند مقاومت کند برای یک شهادت نادرست. یعنی مردش به خانه می‌آید یا تهدید می‌کند می‌گوید می‌روی دادگاه این را می‌گویی وگرنه می‌زنمت، حقوقت را نمی‌دهم، رهایت می‌کنم و... یا اصلاً نه، می‌آید پیش می‌نشیند گریه می‌کند اگر تو این‌طوری شهادت ندهی بدبخت می‌شویم، بیچاره می‌شویم و... اصلاً این که نتوانی در شهادت زن طمع کنی هر چه کمتر، و این که زن متهم در این قضایا متهم نشود. این توجه را او به من داد یک استاد غیر مسلمان بود مذهبی هم نبود در یک جلسه‌ای توی دانشگاه، یک جلسه حقوق بشری در سوئیس بود او به من توجه داد خیلی جالب بود گفتم من تا حالا به این بُعد آن فکر نکرده بودم. یک مسئله این که آیا شهادت زن و مرد، حضورشان در درگیری‌های اجتماعی آیا مثل هم است یا نه؟ نوع شهادت دادن و... و یکی این که اگر شما گفتید مساوی است طرف می‌گوید به جای این که بروم یک مرد شاهد پیدا کنم که سخت‌تر است مقاومت هم می‌کند یک زن یا دختر پیدا می‌کنم یک تهدید یک فشار یک التماس، بیاید این کار را بکند.

راجع به قضاوت، این خفاش شب را گرفته بودند که به 50- 60 تا خانم تجاوز کرده بود و کشته بود بعد با او مصاحبه کردند شاید الآن هم مصاحبه او باشد با آقایان و خانم‌ها، فیلم گریه این خفاش شب را پخش کردند که گریه می‌کرد که من بچه بودم این‌قدر بدبخت بودم و... اکثر خانم‌ها می‌گفتند این را ببخشید چون گریه می‌کرد دلشان می‌سوخت می‌گفتند ولش کنید. خب اگر او را ول کنند نفر بعدی تویی. یعنی یک چیزی که برای زن در یک بُعد دیگر قوت است چون زن، عشق و عاطفه و گذشت و روح بخشش و ترحم را در زن خدا بیشتر گذاشته برای این که باید بچه را سرپرستی کند.

پیامبر(ص) فرمودند مظهر خداوند در رحمت اگر می‌خواهید ببینید به زن، بخصوص به مادر نگاه کنید. یک روایت دیدم که امام صادق(ع) فرمودند زنان از یک جهت از مردان به خدا نزدیک‌ترند و آن مسئله رحمت است چون خداوند رحمان و رحیم و الرحمن الراحمین است چون زنان مهربان‌تر از مردان هستند و خداوند این‌طوری آن‌ها را آفریده است زنان از جهت رحمت به خداوند نزدیک‌تر هستند همه زنان از همه مردان از این جهت بطور خودکار به خدا نزدیک‌ترند. خب این رحمت آن‌جا نقطه قوت است اما در شهادت و قضاوت درگیری و حکم اعدام و... همین آن‌جا یک نقطه ضعف می‌شود. باز به جایش یک چیزی که برای مرد در جایی نقطه قوت است همان در یک جای دیگر برایش نقطه ضعف می‌شود. ما نباید ارزش‌ها را با هم قاطی کنیم حالا اگر فرصت داشته باشیم اگر خواستید راجع به تک تک این احکام، راجع به قصاص، دیه، ارث، شهادت، این جاهایی که یک تفاوتی هست که البته بعضی از آن‌ها اجماعی هم نیست و بین فقها اختلافی است ولی این که چه اشکالاتی وارد شده و پاسخ آن چیست و اگر در این‌جا تفاوت زن و مرد دیده نشود بیشترین ضرر آن متوجه زن است یعنی اگر همین‌جا بگویند شهادت شما مساوی است دو برابر بلکه بیشتر زنان مورد فشار مردان خودشان قرار می‌گیرند که بیایند چه شهادتی بدهند.

یکی دیگر هم مسئله ترس و شجاعت در زن و مرد است. زن بطور طبیعی محافظه‌کارتر است و زودتر می‌ترسد همین جا اگر یک بمب منفجر شود یک کمی گوشت و خون و استخوان بشکند به در و دیوار بریزد بیشتر شماها گریه می‌کند واین طبیعی است و عیبی برای شما نیست نمی‌خواهم بگویم همه مردها شجاع هستند و زنان نه. خیر؛ یک خصلتی است در نوع زنان و در مردان. زن بیشتر می‌ترسد در برابر یک چیزهایی نه. بعضی دردها هست که مردها نسبت به آن دردها مقاوم‌ترند اما یک دردهایی هست که زنان مقاوم‌ترند یک دردهایی است که مرد زودتر از پا درمی‌آید نمی‌تواند تحمل کند ولی زن می‌تواند. این تفاوت‌ها را ببینید.

من مدام می‌خواهم به این جمله برسم آن‌جایی که تفاوت قطعی احکام است نه اختلافی، قطعاً بدانید مربوط به یک تفاوت قطعی واقعی و طبیعی بین زن و مرد است می‌خواهید خوش‌تان بیاید می‌خواهید خوش‌تان نیاید می‌خواهید تأیید بکنید می‌خواهید تأیید نکنید. این تفاوت وجود دارد. این که زن را در دادگاه کمتر درگیر قضاوت و شهادت در پرونده‌های خشن بکنید روحیات زنانه است، بُعد رحمت، بُعد خشونت، بُعد ترس و محافظه‌کاری. زن باید محافظه‌کارتر باشد چون محافظه‌کاری زن است که خانواده را نگه می‌دارد. زن‌ها کمتر اهل ریسک تا مردها هستند. این روانشناسی و فیزیولوژی زن و مرد است. محافظه‌کاری و رحمت زنانه است که خانواده را حفظ می‌کند. مرد باید کمتر بترسد شجاع‌تر باشد برای این که بتواند از امنیت خانواده در برابر تهدیدهای خارجی، تهدید خیابان و دشمن حمایت کند. البته این معنی‌اش این نیست که کلی است و استثناء ندارد. نه. ژنتیک باشد و تربیت بکنید که از صدتا مرد هم خشن‌تر بلکه وحشی‌تر و باشد. مردهایی هم می‌ترسند. تفاوت‌های ذاتی و طبیعی را ببینیم. تفاوت مصنوعی، تفاوت عارضی، تفاوت اجتماعی، تفاوت تاریخی، همه این‌ها را باید ببینیم و با هم مخلوط نکنید.

یکی از حضار: بسم‌الله الرحمن الرحیم سؤال بنده در رابطه با بحث‌های هویتی بود که در این چند سال اخیر خیلی بحث بحران هویتی را مطرح کردیم با وجود الگوهایی که داریم مثل حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) و یا الگوهایی که در انقلاب اسلامی هست ولی این الگوسازی صورت نگرفته است و خب این الگوسازی هم باید مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی باشد. این که ما این را از کجا شروع بکنیم و چه مؤلفه‌هایی را باید مد نظر داشته باشیم که بتواند این بحث بحرانی که الآن به یک معضل اجتماعی تبدیل شده رفع کنیم این را اگر فرصت هم نیست چون بحث طولانی است. این که چه مؤلفه‌هایی را در نظر بگیریم؟  حالا یکی از بحث‌هایی که مد نظر خود بنده است بحث آموزش و پرورش آن است که باز ابعاد خیلی مختلفی را در برمی‌گیرد ولی این که چطور این بحث جا بیفتد و چطور این الگوسازی باشد مبتنی بر آن گفتمان؟ چون آن چارچوب شاید هنوز درست در مسئله حوزه زنان وجود ندارد. اگر بتوانید این را در این زمان کوتاه توضیح بدهید ممنون می‌شوم.

جواب استاد: می‌شود در یک جمله کوتاه سؤال‌تان را بپرسید چون می‌خواهم جواب کوتاه بدهم. اگر الآن شروع به جواب بکنم طولانی می‌شود.

همان:‌ ما برای این که یک الگوی زن انقلاب اسلامی را در جامعه بتوانیم پیاده‌سازی کنیم باید از چه نقطه‌ای شروع کنیم و چه مؤلفه‌هایی را در نظر بگیریم؟

جواب استاد: بطور مشخص: 1) واقعیت جامعه امروز و زن امروز 2) آن بخش از الگوهای اسلامی انقلابی که فرازمان هستند این دوتا را باید بفهمیم. ببینید یک فیلمی پخش می‌شد به نام اوشین. شماها آن موقع اصلاً‌ نبودید و این فیلم را ندیدید. اوشین یک خانم فقیر زحمتکش ژاپنی بود خیلی فیلم خانوادگی بود خیلی قشنگ بود البته سانسورشده آن را که ما این‌جا می‌دیدیم خیلی قشنگ بود اما یک زن فداکار خستگی‌ناپذیر بود. بعد یک روز، روز میلاد حضرت زهرا(س) بود گفتند الگوی شما کیست؟ توقع داشت که بشنود حضرت زهرا. طرف گفت حضرت فاطمه زهرا خیلی خوب بودند خدا بیامرزدشان ولی به درد امروز نمی‌خورد الگوی امروز اوشین است. امام(ره) خیلی ناراحت شد و گفت آن مسئول رادیو اگر این عمداً و آگاهانه توهین کردند باید با این‌ها برخورد بشود که حالا منظورم رادیو بود. ببینید او هم نمی‌داند او می‌بیند این زن در این فیلم به من شبیه‌تر است. موقعیتش، شرایطش، مشکلاتش، و بنابراین راه حل‌هایش تا آن که از فاطمه زهرا(س) می‌گویند. حالا شما یک زن امروز را درست بشناس که شرایط چیست نه با صدسال و هزار سال پیش، بلکه با 20 سال پیش یک عالمه فرق کرده است همین موبایل‌ها و فضاهای مجازی، اصلاً همه چیز را زیر و رو کرد و یک جامعه دیگری شد. پس اولاً این که زمان را بشناس. حضرت علی(ع) هم فرمودند: «أدّبوا آولادکم لغیر زمانکم» بچه‌هایتان را مثل خودتان کپی نزنید! کلیشه نسازید. بچه‌هایتان را برای زمان بعدی و برای زمان دیگری تربیت کنید اما اصول آن باید همین اصول باشد و فروع آن متفاوت است یعنی من باید بتوانم انسانیت، اخلاق، عدالتخواهی، محبت، خیرخواهی، راستگویی، این‌ها ثابت است اما این که الآن این‌ها در این فضا چگونه باید اِعمال بشود؟ مثلاً حضرت فاطمه(س) آسیاب می‌کردند خب حالا ما الآن برویم آسیاب بکنیم یعنی اگر توانستیم آسیاب برقی نگیریم؟ روشن است که این نیست ولی ایشان می‌گوید من کار می‌کردم دستهایم خونی می‌شد و در عین حال کارهای اجتماعی و سیاسی می‌کردند، کار با خانواده‌ها و تربیت می‌کردند و پشت جبهه تربیت می‌کردند. همه این کارها را با هم می‌کردند این می‌تواند الگو باشد. بله می‌توانی کار خانه‌ات را یک نقطه ضعف ندانی این یک رشد انسانی و یک فداکاری بزرگ است در عین حال فعالیت اجتماعی دارد در عین حال عبادت و نماز شب ایشان طوری است که پاهای ایشان ورم می‌کرد از شدت این که می‌ایستاد و عبادت می‌کرد. یک کسی می‌گفت فاطمه و زینب برای هزار سال پیش است آن زمان گذشت.! بعد من به او گفتم حالا من دو- سه‌تای آن را می‌گویم ببینیم گذشت یا نگذشت؟ شب ازدواجش است یک خانم فقیری می‌آید وسط مراسم عروسی که من لباس مناسب ندارم اصلاً او را نمی‌شناسند که کیست، بهترین لباس، بهترین خاطره، بهترین شب. نمی‌گذارد بگوید که حالا برو فردا بیا. یا یک لباس دیگر بده. ایشان می‌رود بهترین لباسش همانی است که پوشیده، تعویض می‌کند و یک لباس معمولی می‌پوشد و بهترین لباسش را به این زن فقیر می‌دهد. به او گفتم تو الآن این را در هر جای یک دنیا برو بگو اگر به احترام این زن بلند نشدند کف نزدند، این الگو نیست؟ انسانیت و عبادت ایشان، و... این که چه را الگو بگیریم؟ پیامبر(ص) فرمود من به سه چیز افتخار می‌کنم 1) زودتر از کودکان به آن‌ها سلام می‌گویم. 2) کارهای شخصی‌ام را همه را خودم انجام می‌دهم و 3) به دست خودم بز می‌دوشم. خب حالا، اخباری‌گری، سطحی‌گری این است که بگوییم خب سنت پیامبر است ما همه یک بز بخریم ببریم خانه‌هایمان صبح‌ها بز بدوشیم اقتدا به پیامبر بکنیم. نه آقا، بز دوشیدن معلوم است که یک کسی که خصلت اشرافی دارد خودش نمی‌رود برای خودش بز بدوشد، پیامبر می‌گفت من سوار خر برهنه بدون زین می‌شوم. حالا ما الآن برویم خر پیدا کنیم؟ کجای تهران با آن برویم؟! نه دیگر. الگوسازی که این نیست. همان موقع ببین خر برهنه را چه کسی سوار می‌شد. شما می‌گویید الگوسازی. اشراف این کار را نمی‌کردند حکومتی‌ها و حاکمان این کارها را نمی‌کردند روحانیون ادیان مختلف این کارها را نمی‌کردند برده‌ها این کارها را می‌کردند. ایشان می‌فرماید من مثل برده‌ها زندگی می‌کردم. ما باید این را بفهمیم. پس در الگوسازی دوتا مؤلفه: 1) واقعیت امروز و زن امروز و خانواده امروز چیست؟ 2) این که، آنچه که باید الگو بشود نه اخباریگری نه اینکه بگوییم همه این‌ها برای آن زمان بوده است! اصل قضیه عصاره‌اش را بکش ببین چیست، انسان‌دوستی، خداپرستی، عشق و این‌ها.

یکی از حضار: چندتا سؤال داشتم یکی از آن‌ها را مطرح می‌کنم. رویکردی که ما در جمهوری اسلامی داشتیم بعضاً این بوده که در نسبت با فعالیت‌های اجتماعی خانم‌ها آمدیم خیلی حالت منفعل در لایه پذیرفتن یا نپذیرفتن صحبت کردیم یا مثلاً در لایه لزوم و عدم لزوم صحبت کردیم. به نظر می‌رسد که الآن لااقل زمان این است که اگر ما قائل به این هستیم که یک تخصص‌هایی را جامعه کمک می‌کند که خانم‌ها کسب بکنند یا موارد این‌چنینی، به طراحی هم بپردازد تا بتوانند از آن ظرفیتی که خود جامعه ایجاد کرده و به آن برسند در جامعه بتوانند از آن استفاده کنیم. نکته‌ای که در این‌جا با آن مواجه می‌شویم این است که ما یکسری ساختارها داریم که یا ساختارهای دولتی هستند که اساساً از قبل برابر شکل گرفته‌اند یا مثلاً‌ نهاد دانشگاه است که برخاسته از این فضاهای برابر بوده است اما در کنار این می‌بینیم که لااقل در محیط‌های حزب‌اللهی و مذهبی، ساختارهای جدیدی که برای فعالیت ایجاد می‌شود این‌جا خانم‌ها را نمی‌بینند مثلاً از پژوهشکده‌ها و اندیشکده‌ها گرفته تا فضاهای علمی یا هر چیز دیگری و چالشی که این محیط‌های مذهبی و حزب‌اللهی برای خودشان عنوان می‌کنند و حالا این ندیده گرفتن خانم‌ها را و بستر فراهم نکردن برای آن‌ها را به این ربط می‌دهند این است که ما از اختلاط می‌ترسیم و راهکاری برای اختلاط نداریم. حالا سؤالی که بنده دارم این است که مشخصاً در قبال این نوع ساختارسازی‌ها در آن الگویی که ما داریم ساختارها را هم حتی عام در نظر بگیریم از شرکت‌ها و همین فضاهایی که به صورت میانی دارد کارهای تخصصی روی آن‌ها اتفاق می‌افتد شرکت فضای نوآوری است و فضاهای پژوهشکده‌ای و اندیشکده‌ای است. چیزی که در برابر این راهکار مورد پسند انقلاب اسلامی هست چه می‌تواند باشد؟ این که ما در قبال این راهکار، برویم به سمت سازوکارها و ساختارهایی که منحصراً خانمها در آن هستند یا منحصراً فقط آقایان در آن هستند یا در نسبت‌های سازمانی‌مان در ترسیم فضای سازمانی یا چارت سازمانی یا هر چیز دیگری که قرار است چگونه رفتار کنیم که آن نگرانیهای اختلاط رفع بشود. کلاً سؤال من این است که به این نگرانی اصالت می‌دهیم و اگر درست هست چه راهکاری در قبال آن دارید؟

جواب استاد: همین الآن بسیاری از پژوهشکده‌ها و آموزشگاه‌ها اگر خانم‌ها و آقایان مگر نیستند؟ اتفاقاً تیپ‌های مذهبی در این قضایا کمتر مراعات می‌کنند در همین انجمن‌های اسلامی و بسیج و اینها می‌بینم که قشنگ می‌نشینند با همدیگر از خواهر و برادر هم گاهی این‌ها صمیمی‌تر می‌شوند.

این حرف را من چند بار زدم، هی به من می‌گویند نگو، بازدوباره می‌بینم سؤال می‌کنید باید من همان را باز بگویم. ما هیچ مانع شرعی، انقلابی، ارزشی در مشارکت زنان در مسائل علمی، سیاسی و اجتماعی نداریم. قرآن کریم صریح می‌فرماید مردان و زنان مؤمن ولایت دارند «بعضهم اولیاء بعض» همه نسبت به هم ولایت اجتماعی دارند. «یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» این امر به معروف و نهی از منکر، یعنی نظارت بر کل مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی و مشارکت. خداوند ولایت دارد او می‌گوید مرد و زن ولایت دارند و باید در صحنه دخالت کنند. فقط فرمودند ملاحظه این مسائل را بکنید که حریم زن را حفظ کنید. این هم معنی‌اش این نیست که همه جا باید بین‌شان دیوار باشد. نه. اختلاط در حدی که لازم و ضروری برای کار است با حفظ کرامت زن و مرد رعایت شود. همان اول انقلاب یک عده آمدند وسط کلاس‌های دانشگاه دیوار کشیدند! نمی‌دانم شنیدید یا نه، یک وقتی هم رهبری در نمازجمعه گفتند. حالا جالب است آن‌هایی که آن موقع آن کارها را می‌کردند الآن 180 درجه تغییر جهت دادند. یعنی لیبرال غربزده که می‌گویند احکام شرع را دخالت ندهید. همان افراطیون بعضی‌ها حالا تفریطی شدند طرف آن موقع پونز به کله دختر و پسرهای توی خیابان می‌زده، حالا رفته آمریکا مقاله نوشت که امام زمان دروغ است، وجود ندارد! همجنس‌بازی هم اشکالی ندارد! مقاله نوشته! معمولاً این‌هایی که تخته‌گاز افراطی می‌روند بعد از یک مدتی از آن طرفی می‌افتند معمولاً این‌طوری هستند. من از این مثال‌ها خیلی دارم. آن‌ها دیوار کشیدند و رهبری گفتند که من رئیس جمهور بودم رفتم پیش امام و گفتم آقا، یک عده آمدند توی دانشگاه دیوار کشیدند و گفتند دخترها این طرف و پسرها آن طرف. امام(ره) گفتند همین امروز می‌روید دیوار را خراب می‌کنید. ببینید این معنی‌اش این نیست که هرچه بیشتر باید اختلاط بشود. نه، اصل اختلاط حداقلی را باید رعایت کنید چون صدمه‌اش را داریم می‌خوریم اما افراط و تفریط یا این که کلاً نباشد و جدا بشوند یا قاطی بشوند خب هر دوی این غلط است. نه به نظر من کاملاً راهکار اسلامی دارد می‌شود با رعایت این مسائل اخلاقی کاملاً مشارکت در همه مسائل داشته باشد چه بسا کلاً ما در این چهل سال خیلی داشتیم این سؤال را کسی باید بکند که در ایران اصلاً نبوده و از مریخ آمده! شما نباید این سؤال را بکنید. موانعی اگر هست کاملاً قابل اصلاح است.

یکی از حضار: راجع به نکته‌ای که دوست‌مان مطرح کردند ببینید این مسئله ساختار را به یک عبارت دیگری مطرح کنم و آن این است که الآن مسئله مانع بودن ساختار نیست، مسئله‌ام یک راهبردی است که در جبهه انقلاب هم می‌شود گفت که چند سالی است دارد پیگیری می‌شود و آن این است که تأسیس ساختارهای تک جنسیتی مخصوصاً برای خانم‌ها و این را تا حدودی ارزش هم می‌دانند! حالا ما هستیم شما هم هستید می‌بینیم که یک مجموعه نوآوری برای خانم‌ها زدن، و همین ساختارهای مخصوص خانم‌ها و این را به عنوان تجربیاتی که شروع کننده یک پارادایمی می‌تواند باشد برای این که ما بتوانیم ساختارهایمان را در آینده تفکیک کنیم برای شروع به کار می‌برند و این را به عنوان یک راهبرد مطرح می‌کنند که اصلاً ایده‌ال این است که ما به سمت تفکیک ساختارها حرکت کنیم. مسئله من این است که در مقام سیاستگذار با در نظر گرفتن آن ایده‌الی که وجود دارد آیا واقعاً این ایده‌ال است که ما به سمت تفکیک ساختارها حرکت کنیم؟ آیا در جامعه ایده‌آل مهدوی اصلاً امکانش هست این ساختار به صورت کامل تفکیک بشود یا نیست؟ اگر نیست پس این راهبردی که الآن دارد به جد پیگیری می‌شود که ما شروع کنیم به تفکیک ساختارها با تولید ساختارهای تک جنسیتی و این کمال است، و ما الآن داریم می‌بینیم که این کمال دارد معرفی می‌شود آیا این مطلوب هست واقعیت من این را دارم از این جهت می‌پرسم که ما هر مسئله‌ای که الآن مواجه هستیم داریم می‌بینیم که جمهوری اسلامی هر مسائلی را که دارد همین مسائل در جامعه مهدوی قرار است تکرار بشود و ما داریم یک تلاشی می‌کنیم که به آن یک پاسخی بدهیم. اگر در آن جامعه قرار است تفکیک بشود خب ما از الآن باید به سمت آن تفکیک کنیم. اگر نه، باید به سمت تولید یک الگویی که بتواند در عین حفظ عدم اختلاط ما این را داشته باشیم حرکت کنیم. اتفاقاً من الآن چیزی که می‌بینم این است که ما الآن دو مدل بیشتر نداریم، یک مدلی که تفکیک کامل است یا مدلی که اختلاط هست و این عدم اختلاط خیلی رعایت نمی‌شود در مجموعه‌های انقلابی مثال آن را زدید و در مجموعه‌های غیر انقلابی هم داریم. در فعالیت جدی تمایلی به این کار کردن مشترک وجود ندارد.

جواب استاد: ببینید در مبانی اسلامی اختلاط به طور مطلق نفی نشده، اما این که اختلاط هرچه هم بود حتی حداکثری هم باشد این هم تأیید نشده است. شما باید بتوانید دوتا اصل را با هم جمع کنید 1) از حقوق و وظایف و استعداد و انرژی زنانه در عرصه عمومی باید کاملاً استفاده بشود. 2) اختلاط به این مفهوم که باعث تقویت و تشدید مناسبات نادرست بشود باید آن به حداقل برسد. حالا شما باید بین این دوتا تا می‌توانید جمع کنید و در موارد خاصی اگر گاهی گیر کردید اهم و مهم کنید. 2) من با این که در کنار این دانشگاه‌ها یا مدارس، دانشگاه و مدرسه تک جنسیتی هم باشد با این مخالف نیستم این اشکالی ندارد یعنی شما می‌توانید هم کارخانجات و دانشگاه‌هایی داشته باشید که زنان باشند. مگر نمی‌خواهی کار کنی؟ می‌خواهی فعالیت اجتماعی و فعالیت علمی بکنی خب بکن، این‌جا خودت هم راحت‌تری.

همان: اشکال داشتن آن تا به عنوان راهبرد فرق دارد.

جواب استاد: ببینید راهبرد را اول عرض کردم نه ترک مطلق اختلاط است نه دعوت به اختلاط حداکثری است بعد مگر مردم در خیابان‌ها و در بازارها از هم جدا هستند که می‌خواهید در دانشگاه‌ها جدا باشند؟ خیلی جالب است در خیابان‌ها، در اتوبوس، در مغازه‌ها همه جا مرد و زن با هم هستند تا نوبت به مدرسه و دانشگاه می‌رسد می‌گویند جدا کن! خب بقیه جاها هر کاری می‌کنی خب این‌جا هم همان کار را بکن. دوم این که از آن طرف، شما به مدرسه ابتدایی می‌آیید دختر و پسر را جدا می‌کنید که اصلاً آن‌جا بچه‌ها جنسیت را به آن صورت نمی‌فهمند هرچه بالغ‌تر و با مفهوم جنسیت و شهوت و نیاز آشناتر می‌شوند باز این‌ها را می‌آیید با هم مخلوط و ترکیب می‌کنید می‌گویید با هم باشید در یک کلاس، در یک نیمکت، بگویید بخندید! خب هر دوی این افراط و تفریط غلط است. مدرسه دخترانه که همه دختر هستند داخل مدرسه برای چه باید حجاب باشد؟ به چه دلیل شرعی؟ توی مدرسه که معلم زن است، همه دختر و زن هستند دیوارها هم پوشیده هستند و از بیرون هم چیزی پیدا نیست آن‌جا دیگر حجاب نمی‌خواهد. باز همین را آن‌جا یک فشار نامعقولی را روی بچه کلاس ابتدایی بیاورید بعد همین دختر وقتی به دبیرستان و دانشگاه رسید دنبال فرصت بگردد که کل آن را کنار بیندازد! این افراط و تفریط‌ها ربطی به مفاهیم اسلامی ندارد. بسیاری از آداب و رسوم ما خلاف اسلام است همین جشن و عروسی هایمان خلاف اسلام صورت می‌گیرد. مثلاً در اسلام می‌گوید وقتی کسی می‌میرد تا سه روز یا یک هفته برایشان غذا ببرید. این‌جا وقتی یک کسی می‌میرد حالا کرونا را نبینید، دویست نفر یک هفته می‌روند خانه آن‌ها غذا می‌خورند. طرف اموال میت رفته، ورثه دارد، بچه صغیر دارد، بدهی دارد، طلب دارد، اصلاً نابود شده، خانواده متلاشی شده تا بخواهد خودش را پیدا کند طول می‌کشد. گل می‌خرند چند صد هزار تومان گل سر قبر می‌برند! این فکر می‌کنند تجلیل است. گل چیست؟ الآن دیدید مسابقه شیک کردن قبرها شروع شده! قبرهای تجملاتی! قبرهای شیک و گران برای میت‌شان می‌سازند آن وقت از آن طرف می‌گویند برایش دعا بخوانید برایش صدقه بدهید بروید فقرا را اطعام کنید آن‌ها به میت می‌رسد همه چیزمان عروسی‌مان و عزایمان را ما داریم به روش خودمان عمل می‌کنیم.

سؤال؛ می‌شود مدرسه و کارگاهی باشد که تک جنسیتی باشد و مردها و زن‌ها با هم پشت یک میز نباشند جدا باشند اگر این کار را بکنیم و مانع فعالیت اجتماعی و اقتصادی و علمی‌شان نشود بتوانند رشد بکنند این کار را بکنیم؟ بله بکنید. حالا از آن طرف، آیا نباید هیچ جا یک مدرسه و کارخانه‌ای باشد که در آن دوجنسیتی باشد؟ چرا، خیلی کارها لازم است بشود منتهی خطر آن را مدیریت کنید. آن آسیب را به حداقل برسانید. به نظر من راهبرد این است.

یکی از حضار: یک جا وسط صحبت‌هایتان مطرح کرده بودید که این وظیفه خانوادگی و اجتماعی می‌شود جمع بشود.

جواب استاد: سخت است ولی می‌شود.

همان: و یک نکته‌ای سر این داشتم و آن این که این یک راهبرد است که در سال‌های اخیر معرفی یک الگوی کامل برای زن که دارد بین فعالیت‌های خانوادگی و اجتماعی‌اش جمع می‌کند یعنی ابرالگویی انگار داریم به زنان‌مان معرفی می‌کنیم که این‌ها به صورت کامل جمع می‌کنند. من به صورت بالقوه اصلاً این را نفی نمی‌کنم یعنی امکانش را می‌بینم.

جواب استاد: نه خیلی جاها بالفعل هم شده است. ولی طبیعتاً آسان نیست برای مردش هم آسان نیست.

همان: بله، دقیقاً. اما نکته‌ای که من دارم این است که این درست است که امکانش هست بروز و ظهور یک زنی که این شرایط را داشته باشد ولی توصیه‌اش به عنوان یکی که دارد فرهنگ‌سازی می‌کند این را غلط می‌دانم از چه جهت؟ نکته‌ای که داشتم این است که ما در این الگو تفاوت سطوح زن‌های مختلف را نمی‌بینیم همه این بحث‌ها را هم من راجع به مردها هم کاملاً دارم. ببینید ما اگر می‌خواهیم یک توصیه‌ای برای زنان انقلابی‌مان بکنیم حالا زن‌های دیگر هیچی؛ خب ما باید بدانیم که این زنان به لحاظ توانمندی، به لحاظ استعدادی و به لحاظ علایق، همه این‌ها خیلی از هم متفاوت هستند. وقتی ما یک ابرالگویی را معرفی می‌کنیم که همه بخواهند خودشان را در آن چارچوب جا بدهند این اتفاقاً باعث شده که آن زن‌هایی که از این ابرالگو بالاتر هستند یک جوری از جامعه طرد بشوند و یا آن زن‌هایی که نیستند یک جور احساس گناه پیدا کنند. صحبت من این است که اگر ما این تفکیک را بکنیم و من این را به صورت یک وظیفه اجتماعی و خانوادگی را مثل یک دیالکتیکی می‌بینم که ما در سطح اول برای عموم مردم جامعه باید وظیفه خانوادگی را دست روی آن بگذاریم که بهترین وجه انجام بشود مثل یک هرمی که پایین می‌آید. و در سطوح بعدی الگویی که آن سطوح دارند این است که فعالیت‌های اجتماعی را در کنار فعالیت‌ خانوادگی داشته باشند و وقتی در لایه‌ نخبگان می‌آیند اتفاقاً این‌جا ما تا یک حدی – که شما هم فرمودید اهمّ و مهم کردن – ما در لایه نخبگان اتفاقاً یک جاهایی شاید بپذیریم که آن فرد نخبه از مسئولیت خانوادگی‌اش یک جاهایی بخاطر و آن وظیفه اجتماعی‌اش بزند.

جواب استاد: چنانچه که خیلی‌ها زدند و باید عواقب آن را هم تحمل کنند.

همان: بله، ولی نکته‌اش این است که به صورت یک هرم است یعنی هرچه پایین‌تر می‌آید تعداد افرادش احتمالاً محدودتر می‌شوند یعنی در اسلام هم حتی برای مرد داریم که آن مردی که در فضای علمی و دینی می‌رود یک وجهی از خمس به او تعلق می‌گیرد. معنی این چیست؟ معنی‌اش این است که یک کاستی دارد.

جواب استاد: همین‌طور است. این حرفی که کلیشه واحد نیست این حرف درست است شرایط فرق می‌کند. من مثال خانم دباغ را زدم برای همین بود چون از امام همه توقع دارند که مرجع به آن خانم بگوید که خانم تو 7تا بچه داری توی ایران ول کردی آمدی این‌جا با اسلحه برای ما چریک شدی؟ ولی اماما نمی‌گوید چون موارد خاص است. این که گروه با گروه، زمان با زمان، مکان با مکان فرق می‌کند اصلاً ‌نمی‌شود یک حکم واحد گفت. الآن شما به قبائل سومالی بروید بخواهید برای او الگو تعریف کنید که نمی‌توانید این چیزی که شما به عنوان الگو تعریف کردید بگویید یا بروید توی بوسنی، زن مسلمان در بوسنی در اروپاست، خب همه این‌ها مسلمان هستند ما هم مسلمانیم ولی مسلمان‌ها هم همه این‌طوری نیستند که یک کلیشه باشند شرایط فرد، خانواده با خانواده فرق می‌کند. عرف یک خانواده با خانواده دیگر فرق می‌کند. در یک محیطی هست که شما اگر یک کاری را بکنید تشویق می‌شوید همان کار را مشروع هم هست در یک محیط دیگر بکنید طرد می‌شوید. این مربوط به تغییر موقعیت‌ها، جایگاه‌ها و... است. اما از آن طرف، یک کاری نداریم که اگر زنی امکان و فرصت نداشته یا اصلاً تمایلی نداشته که درس بخواند دانشگاه نرفته، حوزه نرفته، انتلکتوآلی و روشنفکری این چیزها را ندارد و یکسره کار کرده و زحمت کشیده، او احساس کند که انگار یک زن عقب مانده بدبخت محروم بیچاره است! او نقطه سیاه ته این طیف است از آن طرف سفیدش اوست و سیاهش من است و احساس بدبختی کند اصلاً چنین حقی ندارید.

همان: ولی راهبرد امروز جمهوری اسلامی دقیقاً همین است.

جواب استاد: شما هی می‌گویید جمهوری اسلامی، خیال می‌کنید جمهوری اسلامی یک کسی است! نخیر یک اسم است یک کلمه است! جمهوری اسلامی یعنی کسانی که سر کار می‌آیند. جمهوری اسلامی یک زمانی بنی‌صدر بوده، یک زمانی همین‌طور بالا و پایین شده آمده! جمهوری اسلامی احمدی‌نژاد بوده و روحانی بوده و رئیسی است! همه این‌ها جمهوری اسلامی است. ببینید از اول بحث چند بار گفتید جمهوری اسلامی! طبیعی هم هست! آقا جمهوری اسلامی چه کار کرده؟ این‌جا فلان کرده؟ اصلاً چیزی و شخصی به نام جمهوری اسلامی وجود خارجی ندارد انقلاب چه کار کرده؟ انقلاب من و تو و پدر و مادر ما و شما هستند. بعضی‌ها انقلابی بودند بعضی‌ها ضد انقلاب بودند بعضی‌ها هیچ کدام نبودند مشغول زندگی‌شان بودند. یا این که جنگ در این مورد چه می‌گوید؟ اصلاً جنگ چیه؟ چندصد هزار خانواده جنگیدند بقیه هم تماشا می‌کردند. یک عده فداکاری می‌کردند یک عده هم تماشاچی هستند. ملت ایران – این را دقت کنید – هرچه را که می‌گویید محصول کار یک عده‌ای است چه خوب چه بد. عده بعدی شماها هستند. ما یک معیارهایی داریم. معیارهای مکتب هست، قانون اساسی است، صحبت‌های امام و ارزش و ضدارزش است. این که هرچه به ما تحویل دادند این مقدرات جمهوری اسلامی بوده! نه آقا. بعضی از این چیزی که دست شماست فلانی مسئولی کرده که خودش بعداً گفته من اشتباه کردم یا خودش خیانت کرده، یک وقت‌هایی هم یک مسئولی است می‌گوید این کار درست است پای آن هم ایستاده و می‌گوید آقا نگذاشتند. مثلاً الآن بگوییم علوم انسانی اسلامی بعد از چهل سال! خب علوم انسانی اسلامی یک کسی نیست که بگوییم علوم انسانی اسلامی چه کار کردی! بابا علوم انسانی اسلامی می‌گوید شما باید من را بوجود بیاورید. شما یعنی وزیرهای علوم از اول تا الآن. با این مفهوم یا آشنا نبودند یا مخالف بودند مدام برخورد کردند و مانع درست کردند. یا مدام می‌گویید ساختارها این‌طوری است! ساختار چیه؟ بدترین ساختار دست آدم درست، بهترین ساختار را دست آدم کج بده ببین چه کار می‌کند؟ ته ساختارها اشخاص هستند که روی ساختارها سوار هستند. شخص است که تصمیم می‌گیرد. شما ببینید روحانی 8 سال در این مملکت بود مملکت را به کدام سمت برد و یکی دیگر بیاید به کدام سمت می‌برد؟ ساختار هم همان ساختار است، قانون اساسی هم همان است، جمهوری اسلامی هم همان جمهوری اسلامی است. ما از اول انقلاب تا حالا 5- 6تا جمهوری اسلامی داشتیم! یک جمهوری اسلامی که نبوده! هرجا در هر مسیر فعالان آن مسیر درست‌تر و قوی‌تر کار بکنند آن جمهوری اسلامی می‌شود تا اطلاع ثانونی که باز بعداً که بیاید و چه بشود! یکی یکی این‌ها را تجزیه کنید. الآن بعضی از قوانین را که شما می‌گویید یا خوب است یا بد است سر آن را بگیر برو ببین به کجا می‌رسد. می‌بینی 17 سال پیش فلان شخص فلان جا این را گفت و 23 سال پیش ... اصلاً می‌بینی جمهوری اسلامی نبوده، 4 نفر بودند، 4 نفر در 4تا موقعیت قرار گرفتند و شده این. این‌ها نه وحی منزل است نه دین است. خیلی از این مشکلات قابل اصلاح است.

من آن نکته‌ای را که شما فرمودید و خودتان گفتید روی آن تأکید می‌کنم که چه چیزی را ساختاری ببینیم چه چیزی را نه، چه چیزهایی قابل تغییر هستند و چه چیزهایی قابل تغییر هستند اما مزمن، چه چیزهایی سریع‌تر، و چه چیزهایی اصلاً نباید تغییر کند. این‌ها را باید درست تفکیک کنیم و مسئولیت هر بخشی از آن روشن می‌شود.

یکی از حضار: خدا قوت خدمت شما و سایر حضار عرض می‌کنم. من فقط سؤالم را خیلی کوتاه می‌پرسم. به عنوان آخرین نفر صحبت کردن یک مقدار سخت است. در مورد یکسری از مفاهیم در بحث مبانی حوزه زنان ما هنوز تعریف دقیقی در کف جامعه نداریم یعنی از این جهت که یکسری قوانین داریم که می‌فرمایید یکسری از جاهای آن اشکال دارد و طبق همین فرمایش شما و یکسری احکام را هم داریم که باز در جلسه صحبت شد که برداشت‌های مختلفی می‌شود و باز مبانی علمی فرمایشات شما را هم در مورد آن گوش کردیم، پس ما الآن در این موقعیت باید سراغ چه ارگان، چه منبعی برویم که بتوانیم آن الگوی دقیق و آن هویت زن اسلامی ایرانی را پیدا بکنیم؟ چه برای منِ دختر جامعه، چه برای یک خانم که همان اتفاقی که شما فرمودید رقم نخورد. کسی که خانه‌دار هست یا یک شأن خانه‌داری دارد خودش را یک نقطه سیاهی بداند.

جواب استاد: این خیلی مهم است. بعضی‌ها کاری کردند که آن دختر یا آن پسر فرقی نمی‌کند، اویی که دانشگاه نرفته، مدرک نگرفته، به او خانم دکتر و آقای مهندس نمی‌گویند این بدبخت و بیچاره است، این جا مانده، این عقب مانده است این بیچاره است و آن کسی که رفته... این تصور و این مبنا غلط است. یک مرد روستایی را و یک پیرزنی که دارد بز می‌دوشد انسان است، حقوق و حدود را می‌فهمد، رابطه‌اش با خداوند درست است و برقرار است. رابطه‌اش با خلق درست است همان خلق دور و بر خودش. همان 6 نفر، من او را هزار بار شریف‌تر می‌دانم ولو سواد ندارد و مدرک ندارد از امثال خودم در حوزه یا دانشگاه، پروفسور و متخصص و سخنگو هستند ولی یک اصول درستی در زندگی‌شان و زندگی‌مان نداریم و به آن پایبند نیستیم و تهش دنبال کاسبی خودمان هستیم من او را که مدرک ندارد و بیسواد است من او را هزاربار انسان‌تر و شریف‌تر می‌دانم از امثال خود من با این خصوصیت. یادتان باشد ملاک، ایمان و عمل صالح است. اصلاً فرق مسلمان چیست؟ در ایمان به محسوسات یعنی شهود که نیست این‌ها هر دو ایمان دارند در ایمان به غیب است. مؤمن چه مرد، چه زن، هر کاری که می‌کند آخرت و ابدیت را در نظر می‌گیرد دنیا و آخرت را با هم می‌بیند نه جدا. این آخرت و ابدیت را می‌بیند. وقتی آخرت و ابدیت را دیدی، چیزی این‌جا ارزش دارد که به درد آن‌جا بخورد مدرک، پول، شهرت، قدرت، نفوذ کلمه، حتی محبوبیت، این‌ها را باید ببینید که تا کجا با تو هست؟ این‌ها به چه درد من می‌خورد؟ تهش که از این عالم می‌رویم هیچی با ما نیست و هیچی با ما نمی‌ماند و ممکن است همین فردا من و شما با کرونا برویم! یا با چیز دیگری. کسی به شما تضمین نداده که 80 سال زندگی کنی، تازه 80 ساله‌هایش تمام شدند رفتند. وقتی بحث حقوق زن، مرد، علم و پیشرفت می‌کنید این‌ها یادتان نرود که همه این‌ها وظیفه است همه‌اش بازی است. کل دنیا توهم است، پیروزی‌ها و شکست‌های دنیا را می‌گویم نه خودش را. پیروزی‌هایمان و شکست‌هایمان توهم است. صلح و جنگ‌مان توهم است فخر و ننگ‌مان توهم است همه‌اش بازی است. همه این‌ها بهانه است، همه‌اش آرایش است. قرآن می‌فرماید: «زَیَّنّا» ما زمین را برای شما گریم کردیم که بتوانید این‌جا تحمل کنید و الا این‌جا جای ماندن انسان نیست و بعد خداوند می‌فرماید ما همه این‌ها را خاکستر خواهیم کرد تمام این زمین و زینت‌هایش خاکستر خواهد شد. این را یادمان نرود وسط‌هایش راه نیفتیم با فمینیست‌ها مسابقه بدهیم که اسلام بیشتر طرفدار فلان است یا شما؟ یا با مارکسیست‌ها در یک چیز مقایسه کنیم با لیبرالیست‌ها در یک چیز، یا با متحجّرین و داعشی‌ها بخواهیم مسابقه بدهیم نه. با فاشیست‌ها مسابقه بدهیم. ما باید بدانیم که انسان ایده‌آل چه انسانی است حالا اگر این انسان در موقعیت علم و پیشرفت‌های مادی قرار گرفت خب یک مسئولیت‌های اضافی پیدا می‌کند اگر قرار نگرفت چه؟ اگر در فقر بود نتوانست مدرک دانشگاهی بگیرد امکانات رفاهی نداشت، رسانه نداشت، مشهور نشد، سلبریتی نشد، این ضرر کرده؟ این را باید بفهمیم یک جوری حرف نزنیم که فردا آن دختری که در روستا هست و نتوانسته مثل جنابعالی دانشجو بشود و بیاید مدرکی بگیرد و بیاید پشت تریبون صحبت کند او احساس کند که ما بیچاره و بدبختیم این‌ها خوشبخت هستند ما بدبختیم. نه. نه تو خوشبختی نه او بدبخت است نه من خوشبختم نه او بدبخت است. معیار یک چیز دیگر است. در آن چارچوب باید بیاییم راجع به اشتغال، راجع به تحصیل، راجع به تخصص، راجع به فعالیت سیاسی، راجع به پیشرفت، چه برای زن چه برای مرد صحبت کنیم. اگر ملاک‌تان را گذاشتید در مسابقه دادن با ماتریالیست‌ها، آن‌ها ملاک‌هایشان مادی است او می‌گوید اصالت لذت، هرچه بیشتر کیف می‌کنی و لذت می‌بری، هرچه بیشتر قدرت و ثروت تصاحب می‌کنی، هرچه مشهورتر بشوی و هرچه رئیس‌تر بشوی تو خوشبخت‌تری هرکس نشود بدبخت‌تر است خب این‌ها ملاک‌های ما نیست لذا یادتان باشد با آن‌ها مسابقه نگذارید. لذا بعضی‌ها می‌گویند آقا پیشرفت! توسعه! می‌خواهند با غربی‌ها مسابقه بگذارند در غربی شدن! مگر ما ایده‌آل‌مان یک جامعه مثل این‌هاست یک نکات مثبتی دارند ما هم باید داشته باشیم اسلام هم توصیه کرده است اما هدف تبدیل شدن به آن‌ها نیست که او توسعه یافته است ما توسعه نیافته یا در حال توسعه‌ایم! ‌ما قرار است که بعداً می‌خواهیم خوشبخت بشویم مثل آن‌ها بشویم! 100- 120 سال است همین‌طوری دارند از ما سواری می‌گیرند. هدف‌تان را درست تعریف کنید.

جمله آخر؛ 1) هدف؛ را درست تعریف کنیم، هدف مؤمن چه مرد چه زن، فلاح و رستگاری است. نه شهرت و ثروت و قدرت و ریاست، همه این‌ها وسیله است. 2) دوم این که برای فلاح فردی باید به فلاح اجتماعی به عنوان بستر اندیشید. 3) فلاح و رستگاری جمعی نمی‌شود در یک جامعه‌ای که اکثر مردم بیسواد و فقیر و بیمار هستند، ما بهداشت، رفاه، علم و توسعه، همه این‌ها را لازم می‌دانیم برای این که انسان گرسنه بیمار نمی‌تواند به لحاظ معنوی رشد کند. دختر و پسری که سن‌شان بالا می‌رود و نمی‌تواند یک خانه اجاره کند نمی‌تواند حقوق مکفی داشته باشد نمی‌تواند امنیت داشته باشد این چگونه می‌خواهد رستگاری معنوی پیدا کند؟ بخاطر او شما باید یک شرایط مادی فراهم کنید. آن شرایط مادی یعنی آزادی، یعنی عدالت، یعنی امنیت، یعنی رشد علمی، آن وقت همه این‌ها اینجا معنا پیدا می‌کند یعنی می‌خواهم بگویم سر و ته نکنید! قاعده و رأس را جابجا نکنید. هدف ما با هدف مادیون عالم یکی نیست. آن‌ها مبانی ما را قبول ندارند و ما هم مبانی آن‌ها را قبول نداریم. آن‌ها خدا را حاشیه می‌دانند و در این دیدگاه ما متن می‌دانیم. دین را وسیله می‌دانند ما هدف. عمل صالح را ما پیروزی می‌دانیم ولو به لحاظ مادی شکست بخوریم ما مقیاس‌هایمان با هم فرق می‌کند اما در روش، در مقدمات، در ابزار، بله خیلی جاها شبیه هم هستیم. ما می‌گوییم بهداشت، او هم می‌گوید بهداشت. ما می‌گوییم رفاه، او هم می‌گوید رفاه، هر دو می‌گوییم امنیت، هر دو می‌گوییم بیمه و تأمین اجتماعی، هر دو می‌گوییم رشد علمی. بله این‌ها را هر دو می‌گوییم منتهی یادتان باشد مقیاس ما با آن‌ها فرق می‌کند. خب ببخشید بحث طولانی شد من از شما تشکر می‌کنم. من اگر به خودم بود مطالب مفیدتری را در نظر داشتم بگویم. یعنی سؤالاتی که خیلی مطرح است دیگر حالت سؤال و جوابی از دست می‌رفت. من برای این که این گفتگو حفظ بشود بعضی از مطالبی را که به نظرم خیلی مهم‌تر می‌آید درباره مسائل زنان و مردان از آن صرفنظر کردم. اگر دوستان مایل به ادامه جلسه هستند حالا شما یا دوستان‌تان من آمادگی دارم منتهی سؤالاتی که فرستادید سؤالات خیلی کلی بود. من گفتم این‌ها سوالاتی است که می‌شود برای هر جلسه‌ای فرستاد! و بعد این سؤالات این‌طوری که این مشکل را چه کار کنیم که کلاً درست بشود؟ این سؤالات را شما نباید بپرسید من هم جوابش را نمی‌دانم و بدانم هم نمی‌گویم. مثلاً چه کار کنیم که همه کارها درست بشود؟ این‌طوری نباید سؤال بشود. از شما توقع می‌رود که لیزری‌تر سؤال کنید دقیق. مثلاً یکی از خواهرها سؤال کرده که قضیه این حکم قصاص چیست؟ این سؤال لیزری و خوبی است. گفتم یک جلسه بگذاریم راجع به این‌ها صحبت کنیم.

یک وقتی داریم راجع به نقد ساختارها و قوانین صحبت می‌کنیم، من نه وکیل مدافع هستم نه... خواهش می‌کنم سؤالات یک مقدار لیزری‌تر باشد قبلش هم بگوییم مثلاً بگویید می‌خواهیم راجع به مسئله اقتصاد صحبت کنیم این ده‌تا سؤال دقیق. سؤالات کلی هم که چه کار کنیم همه کارها خوب بشود آن‌ها را هم نپرسید چون یک چوب جادویی می‌خواهد که این‌طوری می‌کنند یک دفعه همه کارها درست می‌شود! هیچ کاری و همه کارها یک دفعه درست نمی‌شود مگر این که ما و شما آن‌ها را درست بکنیم. درست کنیم درست می‌شود درست نکنیم درست نمی‌شود. اگر خواستید سؤالاتی که دقیق‌تر باشد. خیلی ممنون. 3-4 ساعت شد.

مجری: بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید متشکرم.

جواب استاد: نمی‌دانم جواب‌های ما قانع کننده بود یا نبود. ولی خودِ همین گفتگو برای ما مفید است. انشاءالله که موفق باشید.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha